بایگانی برچسب ها: کانال تلگرام رمان دشمن عزیز من

در این قسمت از سایت رمان جدید با رمان عاشقانه دیگری با نام ” دانلود رمان دشمن عزیز من” در خدمت شما هستیم. امیدواریم این رمان مورد پسند همراهان ما قرار بگیرد.
دانلود رمان دشمن عزیز من
قسمتی از رمان »
مامان باز از وانتی یک کپه سبزی خریده بود و قالیچه ی خرسی جهازش را که دیگر نخ نما شده و هیچی از طرح و نقشش باقی نمانده بود انداخته بود توی حیاط زیر سایه ی درخت انجیر و داشت پاکشان می کرد .گهگاهی هم یک نگاه چپ به من می انداخت یعنی ” خجالت بکش! نمی خوای بیای به مادرت کمک کنی ؟”
من هم مثلا معنی نگاهش را نمی فهمیدم داشتم در طول و عرض حیاط کوچکمان راه می رفتم و درس می خواندم .فردا امتحان جغرافیا داشتیم و من دلم می خواست مثل همیشه بالاترین نمره ی کلاس را از آن خودم کنم .هوا نسبتا گرم بود اما نه آن قدر که جلوی درس خواندن توی حیاطم را بگیرد .
از توی خانه سرو صدای مانی و مونا این دوقلوهای غیرهمسان به قول بابا افسانه ای به گوش می رسید .باز معلوم نیست سر چی دعوایشان شده بود ؟ مامان دوباره یکی از همان نگاه های مکش مرگ من را تقدیم من کرد و با سرکوفت گفت
-اقلا به یه دردی بخور ترمه خانم! نمی شنوی ؟ برو ببین دوقلوها چشونه تا خونه رو روی سرشون خراب نکردن .شب مهمون داریم .
با حرصی درآمده کتاب را بستم و غرزدم
-اگه گذاشتین من درس بخونم …
اما قبل از اینکه از پله ها بالا بروم صدای تارا را شنیدم که داشت سردوقلوها داد می زد .مثل اینکه خواب بعدازظهرآدینه اش را برایش حرام کرده بودند…